روزهای معمولی ولی...

ساخت وبلاگ

آویختم نگاه منتظرم را به پشت در

دل تنگ یک نگاه

شاید که یک سلام

لبخند مهربان

آوای گرم تو

آن لحظه ای که بگویی مرا به مهر :

دیدی که آمدم

اینک بگو تو راز دل تنگ خویش را

آن صد هزار حرف نگفته ز روزگار

آری حدیث هجر

اصلا بگو که حرف حساب دلت چه بود ؟

گم می کنم دو دست دلم را دوباره من

در بحر آن همه غم های بیکران

من غوطه می خورم که بیابم بهانه ای

شاید دلیل بغض فرو خورده ای ، غمی

اما خدای من

آخراگر که تو باشی ، چه جای غم ؟

آن بغض ها کجاست ؟

آن یک سلام گرم

لبخند مهربان

برده است هر بهانه و غم را از میان

اما …

آری گذشت جمعه دلگیر دیگری

اما نیامدی

صبر است ، مشق من

آویختم نگاه منتظرم را به پشت در

دل تنگ یک نگاه

شاید که یک سلام

لبخند مهربان

آه ای دلیل بغض

ای راز هر چه حرف

معنای هر سکوت

اینک میان کوچه چه خالیست جای تو

بغضی دوباره گلو را نشانه رفت

چشمی که اقتدا به بارش ابری نموده است

 


life style...
ما را در سایت life style دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asabke-zendegiic بازدید : 129 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 22:36